خانه‌اش بیشتر به موزه می‌ماند تا جایی برای سکونت. در و دیوار آن پر از تابلوهای خوش رنگ و لعاب سفالینی است که خودش خلق کرده؛ رنگ به رنگ و نقش به نقش.

سيد حسين مدني

همشهری آنلاین_مژگان مهرابی :  دیدن این همه زیبایی به چشم روشنی می‌بخشد و به روح جلا. استاد کاشی‌ساز محله ما سال‌هاست تابلوهای سفالین می‌سازد. از وقتی کودکی ۸‌ـ ۹ ساله بوده تا الان که بیش از ۸۰ سال از خدا عمر گرفته است. «سید 
حسین مدنی» هنرمندی است که از هر انگشتش که نه از ‌بندبند انگشتانش هنر می‌بارد. اما به همان اندازه که هنرآفرینی می‌کند، ساکت و بی‌ادعاست. استاد کاشی‌ساز قیل و قالی ندارد. در خانه باصفای خود کارگاهی برپا کرده و همان کنج کوزه و ظرف و تابلوهایی خلق می‌کند که مصداقش در کمتر نمایشگاهی دیده می‌شود. ساعتی را مهمان او شده و پای صحبتش نشستیم.   

خانه او همین نزدیکی‌هاست؛ بزرگراه شهید محلاتی، کمی بعد از خیابان ۱۷ شهریور. البته خانه که نه، بهتر است بگوییم، نگارخانه یا شاید هم موزه. فضای نسبتاً بزرگ پارکینگ خانه را تبدیل به نمایشگاهی کرده که بیشترین بازدیدکنندگانش اهل خانه و دوست و آشنا هستند. دور تا دور دیوارها پر از ظرف‌ها و تابلوهای سفالینی است که رنگ و طرح‌شان با دل بازی می‌کند.

باورش سخت است اما همه آنها کار دست مردی است که بیش از ۸۰ سال عمر دارد. او به رغم کهولت و سالخوردگی هنوز هم خود را قبراق نگه داشته و سعی می‌کند با خلق آثار گلی، روز و شبش را سپری کند. اتاق کارش انتهای پارکینگ است. گوشه اتاق کیسه‌های خاک رس و انواع رنگ‌هایی که خود درست کرده دیده می‌شود. به قول خودش از کودکی وارد این عرصه هنری شده و ۷۵ سالی می‌شود که با گل سروکار دارد.

از خودش می‌گوید: «پدرم نجار بود اما دوست داشت حرفه کاشیکاری را یاد بگیرم. من را به حسین آقا ابراهیم دوست صمیمی‌اش سپرد تا حرفه‌ای یاد بگیرم. آن زمان ۶ سال داشتم. صبح‌ها قبل از مدرسه به مغازه می‌رفتم و آب و جارو می‌کردم. تا استادم بیاید. بعد هم دوان دوان به مدرسه می‌رفتم و سرکلاس درس می‌نشستم. مدرسه هم که تعطیل می‌شد راهی مغازه می‌شدم. در واقع پادویی می‌کردم. همزمان شدن کار و تحصیل برایم سخت بود، برای همین دوره ابتدایی را به جای ۶ سال در ۹ سال به پایان رساندم. تحصیلاتم را تا دوره سیکل ادامه داده و بعد از آن ترک تحصیل کردم.»

  • بدون وضو کار نمی‌کنم

آقای مدنی مرد کم حرفی است. ترجیح می‌دهد بیشتر در دنیای خودش سیر کند. به زحمت راه می‌رود. خودش را به روشویی گوشه اتاق می‌رساند و وضو می‌گیرد. استاد عادت ندارد بدون طهارت به گل دست بزند. معتقد است بدون وضو برکت روزی‌اش کم می‌شود. دست‌هایش را با پارچه سفیدی که به دیوار آویزان کرده خشک می‌کند. درست زیر قاب عکس پسر شهیدش؛ «شهید محسن مدنی» جوان ۱۶ ساله‌اش که در عملیات کربلای ۸ شهید شد. روی چهارپایه چوبی‌اش می‌نشیند و گل را با دقت‌ورز می‌دهد. می‌گوید: «استادم در کارش خبره بود. دست‌هایش واقعاً معجزه می‌کرد. وقتی که فوت کرد، هنرش را من دنبال کردم. مغازه نجاری که از پدرم به یادگار مانده بود را تبدیل به کارگاه سفالگری کردم. برای اینکه بتوانم آثار زیبایی درست کنم، شروع به رنگ‌سازی کردم. البته کار راحتی نبود. باید اکسید فلزات یا سنگ معدنی را با حرارت تبدیل به خاک می‌کردم و روی رنگ‌ها امتحان می‌کردم.» انگار علم کیمیاگری می‌داند. او دانشگاه نرفته اما در خلق رنگ تبحر خاصی دارد.  

  • قاسم زاغی استادم بود

مدنی، در طراحی هم کم‌نظیر است. به قول خودش این هنر را از ابوالقاسم زاغی یاد گرفته است. تعریف می‌کند: «ابوالقاسم مرد با خدایی بود اما مرام لوطی‌گری داشت. با اینکه سواد خواندن و نوشتن نداشت اما از برخی مهندس‌های شهر بهتر طراحی می‌کرد. یکی از کسانی بود که گنبد حضرت ابالفضل(ع) را ساخته است. وقتی خواست از دنیا برود همه طرح‌هایش را به من داد و گفت اینها نزد تو امانت. کسی قدر این طرح‌ها را نمی‌داند.» استاد مدنی گاهی با گل خطاطی هم می‌کند. بیشتر خط ثلث و کوفی می‌نویسد. اما اگر سفارش کارش خط نستعلیق باشد از خوشنویس‌های محله کمک می‌گیرد.

می‌توان گفت، نوعی ابداع‌کننده کار برجسته روی کاشی و سفال است. با دقت خاصی روی کاغذ «یاعلی» می‌نویسد بعد آن را روی گل می‌گذارد. با دست آن را طراحی می‌کند و نقش نوشته شده را مهیای گذاشتن در کوره می‌کند. کوره در زیرزمین خانه است. برای رفتن به آن جا، پله‌های زیادی را پایین می‌رود و من هم به دنبالش. می‌گوید: «کوره را خودم درست کردم. به سبک سنتی. ساعت‌ها در زیرزمین رنگ‌ها را با هم مخلوط کردم تا توانستم رنگ خوبی بسازم. ریه‌ام به دلیل گرد فلزات آسیب دیده است.» گرمای زیرزمین در هوای سرد کلافه‌کننده است چه برسد به تابستان. نقش «یاعلی» را در کوره می‌گذارد و راه رفته را باز می‌گردد.  

  • اهل برگزاری نمایشگاه نیستم

صحبت‌های ما به انتها می‌رسد و سؤالی که کنجکاوی‌ام را تحریک کرده می‌پرسم. اینکه چرا استاد آثارش را در نمایشگاه نمی‌گذارد؟ اصلاً مشتری برای خرید آثارش به اینجا می‌آید؟ پاسخ می‌دهد: «کسی که اهل هنر باشد اینجا را پیدا می‌کند و سفارش کار هم می‌دهد. من اهل برگزاری نمایشگاه نیستم. همه چیزهایی که درست کرده‌ام برای شادی دل خودم است.» بعد ادامه می‌دهد: «دوران جوانی محراب مساجد را کاشیکاری می‌کردم. طرح‌های زیبا استفاده می‌کردم. سر در و محراب مساجد قیام و شهدا را خودم درست کردم.» بعد انگار در ذهنش به دنبال چیزی باشد لحظه‌ای تأمل کرده و می‌گوید: «بیش از ۶۰۰ حسینیه و مسجد و امامزاده در جای جای ایران را کاشیکاری کرده‌ام.» 

  • هنر باعث توانمندی هنرمند می‌شود
زکیه صفری / سفالگر محله ابوذر 

سفالگری یکی از هنرهای اصیل و قدیمی ایرانی است که در عصر حاضر هم طرفداران خودش را دارد. این هنر پیشینه کهنی دارد وهنوز هم از جایگاه ویژه‌ای در جامعه ما برخوردار است. «زکیه صفری» یکی از بانوانی است که از ۶ سال پیش به این حرفه رو آورده و آن را وسیله‌ای برای آرامش فکری خودش می‌داند. می‌گوید: «چند سالی است کلاس‌های آموزش سفالگری در مراکز فرهنگی و هنری شهر برگزار می‌شود.

کودکان علاقه زیادی به سفالگری دارند و این هنر در ایده‌پروری آنها تأثیر زیادی دارد.» به باور این هنرمند، یادگیری هنر باعث کشف استعدادها و توانمند شدن خلاقیت بانوان می‌شود. او خودش ۶ سالی می‌شود در کنار سفالگری، میناکاری روی ظروف سفالی را انجام می‌دهد. می‌گوید: «این کار تمرکز زیادی می‌خواهد و اوقات فراغت را پر می‌کند.» او توصیه می‌کند، بانوان چه شاغل و چه خانه‌دار بهتر است هنری را دنبال کنند. چراکه معتقد است، کارهای هنری اگر درآمدزایی چشمگیری نداشته باشند اما فرد را توانمند می‌کنند. شاید بعضی از بانوان فضای کوچک آپارتمانی را مانع برپا کردن وسایل سفالگری در خانه بدانند.

البته حق دارند اما صفری راه دیگری پیشنهاد می‌دهد و آن میناکاری روی سفال است. می‌گوید: «کوزه یا ظرف‌های سفالی را می‌توان تهیه کرد و با رنگ‌آمیزی روی این ظروف به آنها نقش و نگار زیبا بخشید. قیمت کوزه‌ها چند برابر می‌شود.» او در پارکینگ خانه‌اش کوره‌ای ایجاد کرده تا بتواند سفال‌های رنگ‌آمیزی شده را پخته و برای فروش به بازار عرضه کند.» 
 

کد خبر 583819

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha